کد خبر : 20679 تاریخ : ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳ مرداد - 05:13
حاشیه بافی‌های خاتوتون سلطنه...(5)

اگر آقاجان خدا بیامرز کافیه، "کافیه "ی دستوری را به کائنات ارسال نمیکرد حتما الان ذریاتش تمام نقاط جهان را به تسخیر خود در آورده بودند!

کما اینکه همین الان هم علاوه بر تمام شهرهای ایران و بیشتر کشورهای خاورمیانه، تعدادی هم در بلادهای دور پراکنده اند! یک هفتهای بود که با رفتن به در و دشت خدا که هنوز پا برجا ماندهاند و چیدن گل پنیرک و بابونه و پرپین و خشک کردنشان سرم را گرم میکردم، چون نوه خواهر بزرگه کافیه که با بورسیه تحصیلی در خارج از کشور مشغول تحصیل است به ایران آمده بود و خب دیگر کافیه واقعا حق داشت مشغول خاله بازی باشد.

گر چه توی دلم از او شاکی بودم که وقتی فک و فامیلهایش را میبیند فراموش میکند، کلون در خاتوتون عادت کرده روزی ده بار توسط کافیه نواخته شود ولی وقتی بعد از یک هفته ناقوسش را نواخت و زنگ در به صدا در آمد، سعی کردم با لبخندی به استقبالش بروم و با ابراز دلخوری، شیرینی چند روز مهمانداری و مهمانی رفتن را از او نگیرم. و کافیه هم بعد از کلی بوس و بغل و ابراز احساسات پاکت کوچکی به دستم داد و گفت: تک خور نیستم هدیهای را که خواهر زاده ام آورده بود، نصف کردم.

تشکر کردم و با هم داخل خانه شدیم و بلافاصله در پاکت را باز کردم و...

چند بسته قرص وکپسول داخلش بود و دو پاکت سیگار با بسته بندی بسیار شیک و زیبا!

یعنی کافیه باز شوخی اش گرفته بود؟!

سیگارها را با تعجب به سمتش گرفتم در حالیکه خودش را روی مبل جابجا میکرد گفت: جوش نیار الان در موردش توضیح میدهم سیگارها را روی میز گذاشتم و رفتم سراغ شربت سکنجبین که بخورد و نفسش که باز شد توضیحاتش را بدهد.

 البته کافیه عجولتر از آن هست که تا آماده شدن شربت دوام بیاورد:

راستش را بخواهی ما خواهرها هر دفعه با ندا تماس گرفتیم آنقدر از چربی، قند، فشارخون،دست درد، پا درد و صد تا کوفت و زهر مار دیگر، نالیدیم که طفلی به عنوان سوغاتی برای هر کدام ما چند برگ از این قرص و کپسولهای تقویتی آورده و یکی دو باکس هم از این سیگارها که بینمان تقسیم کرد و گفت گیاهی هستند و عوارض حب و دوای شیمیایی را ندارند شربت را دستش دادم و گفتم: مگر دمنوشهای خودمان چه اشکالی دارند که باید بپیچیم داخل کاغذ سیگار و اگر سیگاری هم نبودیم، ادای سیگاریها را در بیاوریم و چند نفر آدم ساده ی دیگر را گمراه کنیم؟! -والا من هم نمیدانم، مدیون باشم اگر دست به این سیگارها زده باشم، گفتم میبرم پیش خاتوتون، هر چی خاتوتون گفت، میخواهی بنداز دور، میخواهی هم دور از چشم همه گاهی یکی را دود میکنیم: دود میکنیم؟!

هر دو باهم به لحنش خندیدیم و گفتم: چشم اجازه بده باید اول در موردش تحقیق کنیم بعد.

و کافیه قبول کرد، بعد از رفتنش بلافاصله آمدم سراغ جمع کردن اطلاعات و حاصلش این شد:

سر منشا این سیگارها برمی گردد به سال 1947 و کشور انگلستان.

ظاهرا "هانی رز " و "بلک سوان " قدیمی ترین برندهای این سیگارها هستند که هم اینک در سراسر جهان فروخته میشوند.

سیگارهای گیاهی اعتیاد آور محسوب نمیشوند چون ماده ی اعتیاد آور ندارند. این سیگارهای گیاهی اغلب با کاغذها و فیلتر سیگارهای استاندارد ساخته میشوند یا میتوان از پیپهای استاندارد برای مصرفشان استفاده کرد. به جای توتون وتنباکو برای پر کردن این سیگارها از محصولات مصرفی متنوع خشک شده، استفاده میکنند مثل: کاکل ذرت، نعنا،دارچین، علف لیمو، گلبرگ رز، برگ شبدر و برگ کاهو که اعتیاد آور نیستند. سیگار مرزنجوش ومریم گلی هم داریم و سیگار برگ زیتون و سیگار دوازده گیاه، که ترکیب کلی گیاه خشک شده است که در طب سنتی جایگاه مداوا دارند تحقیقاتم تمام شده بود دیگر چیز اضافهای در مورد سیگار گیاهی نبود ولی نمیدانم چرا دلم به این سیگار هم رضا نمیداد.

بلند شدم به سمت اتاق نشیمن رفتم و تا در را باز کردم نفسم پر شد از بوی خوش کاکوتی و پونه و آویشنی که روی سفرهها پهن کرده بودم تا خشک شوند.

میشد با اینها کلی سیگار درست کرد و هر روز یک نوعش را کشید! یعنی همچنان فوایدشان حفظ میشود؟! آخ، شنیدن اسم گیاهای طبی باعث شده بود من گول بخورم و سراغ عوارض این سیگار نروم! سریع رفتم برای تکمیل تحقیقاتم.

این قسمت ادامه دارد