افزایش مصرف دخانیات در قشری که سلامت جامعه به نحوی به سلامتشان گره خورده است، زنگ خطری برای آینده به شمار میرود. این روزها که جامعه به سرعت درگیر تغییرات متنوع و گوناگون است، به راحتی زنانی را در خیابان و اماکن عمومی میبینیم که سیگار به گوشه لب دارند. شرایط جامعه به شکلی تغییر کرده است که نسل جدید بدون دغدغه، هزینههای خرید سیگار خود را از خانواده تامین میکنند و دیگر مصرف سیگار مثل گذشته قبیح نیست. در چنین شرایطی آیا نباید نگران سلامت جامعه بود؟ در یک روز گرم پاییزی پای صحبت زنانی مینشینم که سیگار میکشند. آمارها میگوید که مصرف دخانیات در زنان بالا رفته است. صحبتهای بهزاد ولیزاده رئیس دبیرخانه ستاد کشوری کنترل دخانیات وزارت بهداشت بهانهای میشود تا با گروهی از زنان که مصرفکننده این ماده دخانی به حساب میآیند، گفتوگو کنم. به گفته ولی زاده در مطالعه سال 1400 نسبت به مطالعه قبلی سال 1395، مصرف سیگار در گروه سنی 18 تا 24 سال زنان، افزایش ۱۹۰ درصدی داشته است، به گفته ایشان مقایسه آمارها در دو مقطع زمانی مورد مطالعه نشان میدهد که بطور کلی در مردان 15.6 درصد و در زنان 90.88 درصد افزایش مصرف دخانیات داشتیم و 25.88 درصد مردان و4.44درصد زنان مصرفکننده دخانیات بودند. طبق آمار محمد رضا مسجدی دبیر کل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات، در کل بطور متوسط 12 تا 14 درصد جامعه ما مصرفکننده انواع محصولات دخانی هستند.
واقعیت چیست؟ مسئولان وزارت بهداشت نگران افزایش مصرف مواد مخدر در میان دختران هستند و دلیل این افزایش مصرف را عوامل مختلفی مانند پایین بودن قیمت محصولات دخانی، نوع بستهبندی سیگار و تنباکو، دسترسی آسان، از بین رفتن قبح مصرف دخانیات و... اعلام میکنند اما آیا نظر مصرفکننده هم همین است؟ برای یافتن این پاسخ، پای صحبتهای جمعی از زنان مصرفکننده در گروه و سنین مختلف در پارک لاله نشستم. صحبت کردن با زنانی که گرایش به مصرف سیگار دارند، کار راحتی نیست. برخی پرسشها را نوعی کنجکاوی و دخالت در حریم خصوصی خود میدانند. مسنترها واکنشهای تندتری دارند و جوانترها و نوجوانان سرخوشانه به پرسشها پاسخ میدهند. اما از مجموع پاسخهای دریافت شده میتوان فهمید که واقعیت موجود در بین زنان مصرفکننده سیگار با آنچه مسئولان در مصاحبههای خود به آن اشاره میکنند، بسیار متفاوت است.
گرانی، مصرف را کنترل نمیکند زنی حدودا 70 ساله که موهای سفید حالت دارش روی اندک خطوط صورتش سر خورده است، مشغول سیگار کشیدن است. اصلا حوصله سئوال و جوابهایم را ندارد. از پاسخها طفره میرود اما وقتی سماجت میکنم، حوصلهاش سر میرود و لب به سخن میگشاید. از جوانی به مصرف سیگار روی آورده و آرامش حاصل از سیگار کشیدن را دوست دارد. در مواقع پر استرس به سیگار پناه میبرد. از دوران جوانیش میگوید که جامعه پذیرای زنان سیگاری نبوده و او برای مصرف سیگار مجبور بوده به سرویس بهداشتی پناه ببرد و یواشکی و دور از چشم بقیه سیگار بکشد. میگوید که حسرت روزهای بارانی که آزادانه زیر باران قدم بزند و سیگار بکشد، روی دلش مانده است. سیگار کشیدن آزادانه جوانان امروزی به نوعی حسرت روزهای جوانیاش را یادآوری میکند. به او میگویم که این روزها میتواند آزادانه سیگار بکشد و حسرتهای قدیمی را فراموش کند اما زن تاکید میکند که هنوز ترس و شرم از سیگار کشیدن را با وجود تغییرات گسترده در اجتماع، در عمق وجودش دارد. با وجود همه فشارها او نمیتواند سیگار را رها کند. درباره قیمتها از او میپرسم. مصرف کنندهای که نزدیک به 40 سال سیگار مصرف کرده است از افزایش قیمتها شاکی است و میگوید وقتی قیمت بالا برود، سراغ برندهای متفرقه در بازار میرود چون بارها تلاش کرده سیگار را ترک کند اما موفق نبوده است. دختری حدودا 30 ساله آن سوی پارک لاله روی نیمکت در آفتاب پاییزی نشسته و در حالی که دستش را روی پیشانیاش قرار داده که سایه بیاندازد و چهره پرسشکننده را ببیند، روی خوشی به سئوالات نشان نمیدهد. انگار دوست ندارد که مزاحم خلوت او و سیگارش شوم. خیلی سریع به پرسشم درباره افزایش قیمت و واکنشاش به تغییر نرخها پاسخ میدهد و صحنه را ترک میکند. معتقد است که افزایش قیمتها منصفانه نیست و دولت نباید جیبش را با پول سیگار پرکند. او هم دوبار تلاش کرده سیگار را ترک کند و یک بار چهار ماه و بار دوم سه هفته دوام آورده است. با تغییر نرخها هم سراغ برندهای متفرقه رفته اما این برندها بعد از دود شدن بوی پِهِن میدادهاند به همین دلیل مجبور شده کمی از هزینههای دیگرش در خورد و خوراک و پوشاک بزند تا هزینه سیگارش را تامین کند.
مشتری تازه وارد خانم دیگری که خود را زهرا معرفی میکند، نسبتا کوتاه قد است. چند ماهی است که سیگار میکشد. جعبه یکی از برندهای داخلی در دستانش است و سیگارها را یکی پس از دیگری دود میکند. به نظر عصبانی میرسد. درباره دلیل تمایلش به سیگار میگوید که پدرش سیگاری است و در روزهایی که همسر ورشکستهاش که از دوست صمیمیاش ضربه خورده، درگیر کارهای بازگشت اموالش بوده،به سیگار روی آورده است. تعریف میکند که چهار ماه قبل همسرش برای دریافت مطالباتش به تعقیب دوستش پرداخته و به شمال میرود. او هم از فرط تنهایی به سیگار پناه میبرد. چهار ماه است که او سیگار میکشد و غر و لُند همسر را تحمل میکند اما نه تنها خودش سیگار را ترک نکرده بلکه هر از گاهی همسرش را هم با خود برای کشیدن سیگار همراه میکند. خانواده سنتی همسرش اگر بفهمند که سیگاری است، برایش گران تمام میشود اما لذت آرامش سیگار کشیدن را نمیخواهد با چیزی عوض کند. ایدهای درباره افزایش قیمتها ندارد زیرا زمان زیادی نیست که درگیر سیگار شده است.
بابام برام میخره! به جمعی از نوجوانانی میرسم که مشغول کشیدن سیگار هستند. سرخوشانه دور هم دود سیگار را به هوا میفرستند و بدون خجالت و ترس درباره سیگاری بودنشان صحبت میکنند. تفاوت رفتار فاحش آنها با افرادی که به نظر بالای 30 سال دارند، به وضوح دیده میشود. پاکت سیگار و فندک را برای هم پرتاب میکنند و هر کس روی هوا فندک را قاپید، پاکت سیگار هم نصیبش میشود. یک جور سرخوشی خاص دارند. سیگار برایشان تفریح است. مثل همان موهای رنگی رنگی! درباره افزایش قیمتها میپرسم. اگرچه متوجه شدهاند که بخش بیشتری از پول توجیبیشان صرف خرید سیگار میشود اما گویا قیمت دغدغه اصلیشان نیست. در پاسخ به این پرسش که در صورت افزایش بیشتر قیمت سیگار چه میکنید، آتنا با خنده میگوید: «بابام برام میخره». از او میپرسم که آیا خانواده در جریان مصرف سیگارش هستند؟ به راحتی میگوید: بله. گویا متناسب با نرخ تورم، پول توجیبی آتنا هم افزایش مییابد و او هیچ مشکلی درباره افزایش قیمتها احساس نمیکند. سرخوشانه زندگیاش را میکند و صفر تا صد وظیفه تامین مالی را به عهده خانواده گذاشته است.
افزایش قیمت کاهش مصرف میآورد؟ بعد از چند ساعت جستجو در پارک لاله و صحبت کردن با برخی افراد حاضر در پارک، در حالی محوطه را ترک میکنم که صدای مسئولان در گوشم زنگ میزند. به نسخههایی فکر میکنم که افزایش قیمت را یگانه راهکار کنترل مصرف میدانند. به پاسخهایی فکر میکنم که هیچ ردی از عدم تمایل به مصرف در صورت افزایش قیمتها در آن دیده نمیشود. به زنانی فکر میکنم که بعد از افزایش قیمتها به سراغ سیگار قاچاق میروند و چه بلاهایی که بر سر سلامت خود نمیآورند. زیرا سیگارهای قاچاق بر اساس مطالعات انجام شده، به دلیل استفاده از ماده اولیه بیکیفیت و حتی مشکلدار، بیش از سیگارهای استاندارد، سلامت زنان جامعه را تهدید میکند. قشری که به دلایل مختلف، سلامتشان سلامت هر جامعهای را تضمین میکند این روزها به شکل فزایندهای به سیگار روی آوردهاند و سلامتشان در معرض تهدید جدی است. آیا مسئولان سلامت کشور، به چارهای برای این معضل به غیر از افزایش مالیات میاندیشند؟