مطالعهای نشان داد که ازنظر انگاره مصرف دخانیات به ویژه سیگار، شهروندان تهرانی به ترتیب در 5 سنخ غیر سیگاری، سیگاری روزانه/ فعال، سیگاری قهار/ همیشگی، سیگاری ترک کرده و سیگاری تفننی/ اتفاقی دستهبندی میشوند و ازنظر جنسیتی 3/22 درصد مردان معمولاً و 1/2درصد تفننی سیگار میکشند. به عبارتی 4/24 درصد از مردان سیگاریاند و این نسبت با نسبت مطالعه عبادی و دیگران (1389) همخوانی دارد که نسبت مردان سیگاری را 4/25 درصد گزارش داده است. در گروه زنان این نسبت به ترتیب برابر با 2/2 درصد معمولاً و 1/1 درصد تفننی است. نسبت افراد غیر سیگاری در مردان 9/69 درصد و در زنان 2/95 درصد است.
اما نسبت برخی سنخهای مصرف سیگار در مردان وزنان یا از انگاره تقریباً مشابهی تبعیت میکند و یا تفاوت ناچیزی باهم دارند؛ نسبت سیگاری روزانه/فعال، یعنی کسانی که در روز دستکم یک نخ سیگار میکشند، در مردان (2/13 درصد) دو برابر زنان (4/5 درصد) است و درعینحال نسبت سیگاری تفننی/اتفاقی، یعنی کسانی که هرروز سیگار نمیکشند، در مردان (1/2 درصد) وزنان (1/1 درصد) تفاوت چشمگیری باهم ندارد.
در انگاره بندی مصرف دخانیات شهروندان تهران بایستی گفت انگارهای که شهر تهران در حال تجربه آن است، دارای پنج جریان اصلی جوان شدن، قلیانی شدن، جنسیتی شدن، خانوادگی شدن و غیر طبقاتی شدن است که روزبهروز در حال گسترش و تعمیق است. البته درباره جنسیتی شدن که اشاره به افزایش مصرف دخانیات در زنان دارد بنا به مطالعه سعیدی، دیباچی فروشانی و فیروزآبادی (1389) تابع انگارهای پنهانی است. بدین معنی که زنان مانند مردان بهصورت آشکار و علنی سیگار مصرف نمیکنند و بنابراین آمار موجود به دلیل نادیده گرفتن جمعیت پنهان نمیتواند بیانگر جمعیت واقعی مصرفکنندگان سیگار در زنان باشد.
موضوع دیگر، بخشی از دلایل تبیین شرایط مصرف دخانیات در شهر تهران ساختاری است و با فشارهای ساختاری حوزههای اقتصادی و اجتماعی ارتباط دارند. مصرفکنندگان دخانیات، بهویژه سیگار، دلیل مصرف را بر اساس باورهایشان كاستن از فشارهایی میدانند كه در زندگی تحمل میکنند. طبق نتایج این مطالعه، به نظر میرسد كه فشار اجتماعی، مد بودن و جذابیت بیشترین و مهمترین دلایل اجتماعی مصرف سیگار شهروندان تهرانی است. اما در سوی دیگر، 20/9 درصد از پاسخگویان معمولاً برای كاهش و دوری از غم و غصه در زندگی، 9/20 درصد رفع خستگی و 2/13 درصد كاهش استرس سیگار میکشند. دقت در این دلایل نیز نشان میدهد كه گرچه صورت دلایل فردی است، اما پدیدهها اجتماعیاند و دلایل اجتماعی منجر به شکلگیری و گسترش آنها میشوند؛ یا اینكه بخش زیادی از آنها ریشه اجتماعی دارند. مطالعه پریتی و روت (2012) نیز نشان داد که انگیزه اصلی مصرف دخانیات در فقرای هند، دوری از مشکلات و دشواریهای زندگی است و گویای آن است که مصرف دخانیات بهویژه در گروههای فقیر، ابزاری برای رهایی از فشار ساختاری است.
در حوزه مصرف دخانیات در شهر تهران، اگرچه فرد در این کار نقش مؤثری دارد، اما درهرصورت بخشی از آن نتیجه مستقیم فقر و شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی است. این افراد معمولاً جزو طبقات پایین جامعهاند و اهداف و ارزشهای مشابهی با بیشتر مردمدارند. اما توانایی آنان در دستیابی به اهداف شخصی، به خاطر ضعف طبقه اقتصادی و اجتماعیشان محدودشده است. آنها به دلیل بسته بودن راههای مشروع و قانونی برای موفقیت و نیل به اهداف و ارزشهای مقبول جامعه، فشار زیادی را تحمل میکنند و درنتیجه به روشهای دیگری مثل مصرف دخانیات متوسل میشوند. اما در طبقات بالای جامعه نمیتوان فشارهای اقتصادی را دلیل مصرف دخانیات دانست و انگیزه اصلی در این گروه، لذتگرایی و تفریح گونه است. پریتی و روت (2012) در مطالعه شیوع و انگاره مصرف دخانیات در هند دریافتند که انگیزه مصرف در بین فقرا و اغنیا متفاوت است. انگیزه فقرا دوری از مشکلات و دشواریهای زندگی است و انگیزه اغنیا ابزاری برای گسترش فرهنگ لذت جوی غربی، نرگس و همکاران(2015) و مینی، سارما و تانکاپان(2014) بیشترین میزان مصرف دخانیات را در طبقه پایین، فقرا و ساکنان محلههای پرجمعیت و حاشیهای شهر یافتند. بنابراین وفق نظریه فشار بهویژه مرتن (گوزر و روزنبرگ 1378) افراد طبقه پایین جامعه اگرچه اهداف تعیینشده اجتماع را پذیرفتهاند، اما ابزارهای رسیدن به این اهداف (مثل کار، آموزش و درآمد مناسب) را در اختیار ندارند و به دلیل عدم دسترسی به ابزارهای مشروع به مصرف دخانیات کشیده میشوند تا به تعبیر خودشان بخشی از این فشارها را تحمل کنند. این ساختارها فشارهای معینی را بر بعضی افراد جامعه وارد میکنند که این افراد بهجای همنوایی، ناهمنوایی پیشه میکنند. بنابراین مصرف دخانیات واکنش عادی بخشی از این افراد به چنین فشارهای ساختاری است. این فشارهای ساختاریاند که به سهم خود منجر به مصرف دخانیات افراد میشوند. دقت دردادههای این تحقیق حاکی است که 6/62 درصد از افرادی که معمولاً سیگار میکشند فاقد تحصیلات دانشگاهیاند. میانگین مصرف سیگار در گروههای تحصیلی پایین (حدود 21 نخ در روز) بیشتر از گروههای تحصیلی متوسط (حدود 13 نخ) و بالا (حدود 6 نخ) میباشد. ضمن اینکه میانگین مصرف سیگار در غیر شاغلان بیشتر (بالاتر از 13 نخ) از شاغلان (حدود 12 نخ) است. این موضوع حکایت از آن دارد که مصرفکنندگان دخانیات از یک سو طبق نظریه مرتن، فاقد مهارتها و توانمندیهای لازم (بهعنوان ابزارها و وسایل) برای نیل به اهداف مقبول اجتماعی هستند و از سوی دیگر بر اساس نظریه کنترل اجتماعی هیرشی، پیوند و بستگیهای اجتماعی کمتری (ازنظر تعلق، تعهد، مشغولیت و باور) بهنظام هنجاری جامعهشان دارند. درنتیجه به دلیل ضعف پیوندها و کنترل اجتماعی مصرف دخانیات آنها بیشتر است.
از طرفی، شرایط خانوادگی و وجود افراد مصرفکننده مواد دخانی در خانواده آنها نیز شرایط لازم برای ورود این افراد به جرگه مصرفکنندگان دخانیات را فراهم میکند. نتایج مطالعه حاضر نیز نشان داد که در 9/41 درصد از پاسخگویان، دستکم یکی از اعضای خانواده سیگار میکشد. نسبت افراد سیگاری در 3/28 درصد آنها حداقل یک نفر و در 6/13 درصد آنها بیش از دو نفر از اعضای خانواده است. در مطالعه افراسیابی و مداحی (1395) درباره دانشجویان مشکلات خانوادگی و شرایط غمناک زندگی فرد بهعلاوه موارد دیگر از دلایل مصرف سیگار در بین دانشجویان معرفیشدهاند. از طرفی قریب به یک سوم پاسخگویان (6/31 درصد) دوست سیگاری داند و بیشتر از نصف دوستان آنها (1/6 درصد) سیگاریاند. در مطالعه علیوردینیا، ریاحی و سلیمانی بشلی (1387) و جنیبالادوی و کومار سینگ (2015) نیز فشار دوستان و داشتن دوستان سیگاری از عوامل تأثیرگذار بر مصرف دخانیات معرفیشدهاند. طبق نظر ساتر لند بخش عمدهای از رفتار مصرف دخانیات افراد در قالب جامعهپذیری آنها در خردهفرهنگهای انحرافی و از طریق همنشینی و معاشرت با دیگرانی حاصل میشود که حامل هنجارهای انحرافیاند. (طالبان 1383) بنابراین مصرف دخانیات افراد در درون خردهفرهنگ انحراف دوستان و یا حتی خانواده، نه به معنای انحراف، بلکه نوعی همنوایی است که فرد خود را با قواعد آن خردهفرهنگ همنوا میکند و با پذیرش تعاریف موافق نقض قانون و هنجارها از دوستان و اعضای خانواده، با احتمال بیشتری به مصرف دخانیات گرایش پیدا میکند.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که گزارش حاضر بخشی از تحقیقی است که باهدف «ارزیابی اثربخشی طرح تهران شهر بدون دخانیات»در سال 1395 توسط نویسنده انجامشده است. بنابراین اگر موضوع مصرف دخانیات در بین شهروندان بهطور مستقل مطالعه میشد، این امکان بود که دادههای غنیتری با موضوع تحقیق حاصل شود و حتی وجه تبیینی و علتیابی پژوهش را غنا بخشد. بخش اصلی محدودیت تحقیق به همین موضوع برمیگردد. محدودیت دیگر درروش شناسی بوده است. گرچه در این تحقیق از روششناسی کیفی نیز استفادهشده، اما جامعه آماری این روششناسی را کارشناسان تشکیل میدادند و قطعاً اگر مطالعه کیفی در مصرفکنندگان دخانیات انجام میشد وجوه بسیاری از موضوع بهویژه انگاره مصرف آن را مشخص میکرد.
منبع: مسائل اجتماعی ایران، سال دهم.کرم حبیب پورگتایی